مي دانم اگر با تو بگويم، تو خود فريادي خواهي بود بلندتر از رعد. مي خواهم اين بار نگاهي باشم که اگر باراني شدم و باريدم، هم، سايه باني باشم که تو از طراوت سبز سرو باراني باشي.

. I know if I tell about you, you"ll be a call yourself, louder than thunder. This time, I want to be a face when if I was rainy, I"d be an arch to make you wet from green freshness of pine.

سلام خوبي

خيلي عالي بود

متشكرم خوشحال ميشم به من هم سر بزني

هر روز يه داستان

علي يرات دست حق نگهدارت

مهربان تر مي شوند. دوست تر مي دارند. مي بوسند گونه هاي کهنه را تا دگر شوند. تازه شوند و شکوفه هاي تازه دهند. اينچنين است عيد. که من اينجا با تو بودن را بگويم و در آن گوشه سفره هفت نشسته، ماهي قرمزي اسيري بکشد. اينچنين است عيد. دستانت را بگشا. ببين چقدر شکوفه هاي تازه سبز بودن رويانده. دستانم را رها کن. برو يکي آزادي بخر. زياد گران نيست. فقط گذشت تومن است. تنگ بلورين تو را مي طلبد.

عيد بر شما مبارک.

Kinder, more love, kiss the old cheeks to be else. To be new and to grow new blossom. This is a celebration that I say about being with you and about a fish in captivity on corner of the seven put table-cloth. This is New Year celebration. Open your hands. See what new blossoms of being green are grown. Leave my hands. Go to buy liberation. Not so expensive. Just a remission. The crystalline bottle is waiting for you.

Happy New Year.