وقتی دندان پزشک دندان عقلم را کشیدو قیمتش را گفت دود از سرم برخاست...!
و ازدرد شدید دندان گفتم : ای کاش..! کسی پیدا می شد و دندان طمع تو را می کشید!
در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کردم خدا پرسید : پس تو می خواهی با من گفتگو کنی ؟
من درپاسخش گفتم : اگر وقت دارید . خدا گفت : وقت من بی نهایت است . در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی ؟
پرسیدم : چه چیز بشر، شما را سخت متعجب می سازد ؟
خدا پاسخ داد : کودکی شان ، اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند و عجله دارند که بزرگ شوند و بعد از مدتها دوباره آرزو می کنند که کودک باشند .
اینکه آنها سلامت خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامت خود را بدست آورند .
اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند ، بنابراین نه در حال زندگی می کنند نه در آینده .
اینکه آنها به گونه ایی زندگی می کنند که گویی هرگز زندگی نکرده اند .
دستهای خداوند دستهایم را گرفتند . برای مدتی سکوت کردیم من دوباره پرسیدم : به عنوان یک پدر می خواهی کدام یک از درسهای زندگی را به فرزندانت بیاموزی ؟
گفت : بیاموزند که نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ، همه کاری را که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند .
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند .
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخمش را التیام ببخشیم .
بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را داراست بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد .
بیاموزند که دو نفر می توانند با هم در یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
بیاموزند که چگونه احساساتشان را نشان دهند .
بیاموزند که فقط کافی نیست دیگران را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند .
من با خضوع گفتم : از شما بخاطر این گفتگو متشکرم ، آیا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟
خداوند لبخند زد و گفت : فقط بدانند من اینجا هستم ! همیشه ...
سبزه : نشان تولد و رویش دوباره جهان خلقت
سمنو : زندگی خوش و شیرین در سال جدید
سیب : نشان سلامت و زیبایی
سنجد : نماد عشق و زیبایی
سیر : خواص دارویی و نقش آن در سلامت
سماق : نماد رنگ خورشید و پیروزی آن بر شیطان شب
سرکه : عمر طولانی و صبر
سکه : نشان مال و ثروت
تخم مرغ : باروری و تولد
پرتقال در یک ظرف آب : نشان شناور بودن زمین در فضا
ماهی قرمز : نماد زندگی
گلاب : نشان پاکی و طهارت جادویی
اسپند : دور کردن شیطان با دود آن
گل : زیبایی و طراوت
آینه : نمادی بر نمایش انعکاس اعتقادات اجداد و پیشینیان
شمع : نور و روشنایی
امید است که هفت سین زندگی تان همیشه کامل و زیبا باشد
عید بر همگان مبارک
میان کوچه می پیچد صدای پای دلتنگی
به جانم می زند آتش غم شبهای دلتنگی
چنان وامانده ام در خود که از من می گریزد غم
منم تصویر تنهایی منم معنای دلتنگی
چه می پرسی زحال من؟ که من تفسیر اندوهم
سرم ماوای سوداها دلم صحرای دلتنگی
در آن ساعت که چشمانت به خوابی خوش فرو رفت
میان کوچه های شب شدم همپای دلتنگی
شبی تا صبح با یادت نهانی اشک باریدم
صفایی کرده ام در آن شب زیبای دلتنگی
زمزمههای مرثیهگون کوچههای مدینه را یک به یک میپیماید. خویشاوندی نخلهای مدینه با داغ، زجرآورترین تصویر است. از گلوی اندوهگین هر واژه، نیزارهای ماتم میچکد. مسجد از صدای روحنواز گل خالی است.
ضجه در محراب ریشه دوانده است. منبر، در محوطه اشک نشسته است. تمام دقایق بیست و هشتم صفر، خزان است و وجب به وجب مدینه، تبدار این سفر. سینههای پرغم احادیث، برای «قال النبی صلیاللهعلیهوآله »ها اشک حسرت میریزند.
کنار مولا، چیزی جز غربت نیست. ناگهانی از بیرمقی رخ نموده است. پیرامون زهرا علیهاالسلام ، اندوهی وسیع پا گرفته است؛ آنچنان که هیچ چشمی ندیده است. اشکهای غلطان مدینه با نالههای «ام ابیها»یی همسو شده است.
بیشهد نبوت، روزگاری تلخ، ذائقه دین را پر کرده است. کینهها و لقمهای از خیبر، زهر در شریان دقایق ریخته است. همیشه و در هر مقطعی، همانگونه که پیامبری از صبح میگوید، عدهای از تبار ابوجهلها هستند که با چرکینی شب، خو میگیرند. اما ما، بینگاه رحمتگستر واپسین پیامبر، کدام لحظه را تاب بیاوریم؟
بیصدای عطوفتزای او، به کدام سو پناه بجوییم؟ «اللهُمَّ إنا نَشکُو اِلَیکَ فَقْدَ نَبیِّناً صلیاللهعلیهوآله »
بیست و هشتم صفر، یعنی ضمیمه شدن عطری بدیع به آسمان، و چه محروم است زمین که فروغ یگانه خود را از دست داده است.
بیست و هشتم صفر، روز سیاهپوشی قبیلههای سادگی و فروتنی است.
چه باید کرد که همیشه پیرو هر داغ، حلیفی جز شکیبایی نیست!
منبع:
محمدکاظم بدرالدین، مجله اشارات، شماره 94
سلام دوستان داشتم کتاب دکتر شریعتی رو میخوندم که به این مطلب رسیدم برای من خیلی جالب بود گفتم شاید برای شما هم جالب باشه
اگر عشق بورزید می گویند که سبک مغزید...
اگر شاد باشید می گویند که ساده لوح وپیش پا افتاده اید....
اگر سخاوتمند و نوعدوست باشید می گویند که مشکوکید...
اگر گناهان دیگران را ببخشید می گویند ضعیف هستید...
اگر اطمینان کنید می گویند که احمقید...
اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید?
مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید.
دکتر شریعتی